- جلو دار
- نوکری، زیر دست
معنی جلو دار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل و شغل وظیفه جلودار
کسی که زمام اسب مخدوم خود یا کسی که اسب ویرا کرایه کرده و در دست گرفته راه برد آنکه سواره یا پیاده جلو مرکوب ارباب حرکت کند پیشرو. یا جلو داران، جمع جلودار، سربازانی که پیشتر از دیگر سربازان حرکت کنند طلایه طلایع پیشقراول
نوکری که سواره یا پیاده جلو اسب ارباب خود حرکت کند، پیشرو
((جُ لُ))
فرهنگ فارسی معین
کسی که زمام اسب ارباب خود را در دست گرفته راه برد، طلایه، پیش قراول، کسی بودن توان مبارزه با آن کس را داشتن
ساقی، پیاله دهنده
کاکله دار دم دراز از پرندگان
گناهکار مجرم
تباه آسیبدیده
ادعا کننده
دارای مال ومکنت که بانسان و نزدیکان خود سود برساند
آنکه پول بسیار دارد، ثروتمند
دارای ملک، دارای آب و زمین
مملکت دار، پادشاه، فرمانروا
صاحب گله، کسی که گلۀ گوسفند دارد
کلاه دار، آنکه کلاه بر سر دارد، پادشاه
آدم مدبر و تیز هوش و سریع الانتقال و با ذوق
صاحب گله (گوسفندو غیره) آنکه گله رانگهبانی کند و پرورش دهد: گروهی از گله داران در میان رود غزنین فرود آمده و گاوان بدانجا بداشته
ثروتمند، غنی، توانگر
زنده، موجود زنده، قادر، توانا
ضخیم، کلفت
Hurried
спешащий
поспішний
pośpieszny
apressado
frettoloso
apresurado
pressé
haastig
जल्दी करने वाला
terburu-buru